آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
هزینه دندانهای مصنوعی بر پایه ایمپلنت چقدر است؟ | 0 | 9 | partnovin1 |
اثربخشی و تاثیرات حرکات شکم در بدنسازی با دستگاه | 0 | 7 | partnovin1 |
آنتیبیوتیک آزمایشگاهی چیست؟ | 0 | 38 | webrrr |
صفحه نمایشگر مات چیست؟ | 0 | 39 | webrrr |
دکتر پیمان زندی جراح مغز و اعصاب در سنندچ کیست ؟ | 0 | 40 | dr-peymanzandi |
خرید هاست از آتنا هاست | 0 | 52 | reyhanehseo82 |
خرید هاست | 0 | 42 | reyhanehseo82 |
سیتوژنتیک چیست؟ | 0 | 47 | ari1 |
مدل لباس مردانه Brunello Cucinelli | 11 | 685 | aliha |
5 تا از برترین فروشگاه های لوازم جانبی خودرو | 0 | 247 | enasb |
☻☻دانلود نرم افزار ردیاب کاملا رایگان☻☻ | 7 | 832 | stelock |
جلوگیری از سرقت خودرو های ایرانی | 0 | 240 | stelock |
استراحتگاه اسفند ۱۴۰۱ | 3 | 368 | admin |
اعطای نمایندگی استیلاک | 0 | 334 | stelock |
معرفی و خرید باسکول دنا توزین | 0 | 294 | allscalee |
راهنمای خرید سرور؛ زنبیلو بردار و بیار! | 0 | 423 | b0003 |
نمایندگی چرخ گوشت صنعتی الکتروکار | 0 | 255 | allscalee |
چشمهایی به رنگ عسل روایت عاشقی صبور و واقعی است که برای پذیرفته شدن عشقش
عاشقانه صبر می کند تا به وصال حقیقی برسد و بتواند تمام روح وجسم معشوقش را به تسخیر
خود درآورد.
قسمتی از رمان:
از ویلا خارج شدم و به آرامی راه صخره ای را که در کنارساحل قرار داشت در پیش گرفتم افکارم بدون اینکه
تحت کنترلم باشند حول یک محور می چرخیدند در این چند روز احساسی گنگ وناشناخته مرا همراهی
می کرد و پدیده ای عجیب و ژرف قلبم را در خود می فشرد.
بر بلندای صخره نشستم وبا بی تابی پاهایم را در آب دریا فرو کردم. بلوز و شلوار اسپرتی به تن داشتم
و موهایم آزادانه بر روی شانه ها رها کرده بودم و برای فرار از آفتاب کلاه زیبایی را که شایان برایم خریده
بود به سر گذاشته بودم.پایم در صندل های همرنگ لباسم بازیگوشانه در آب دریا تکان می خوردند و
موج مثبتی از انرژی را به سراسر وجودم منتقل می کردند. به آبی نیلگون دریا چشم دوختم و
با خود فکر کردم :((چرا بی اراده در حالت وحشی چشمها و نگاه بی انتهاش غرق می شم؟چرا
دلم می خواد برام مهم باشه؟ انگار نیرویی قوی و دست هایی توانا من رو به سوی اون می کشه؟
خدایا! با اون و چشم هایی که دست ازسرم برنمی دارن چی کارکنم؟؟!))
ناگهان احساس کردم به طرزعجیبی دلم برایش تنگ شده است! برای دستورها وصدای پرطنینش
حتی برای حالت نگاه ولبخند جذابش!مشتی از آب دریا را که با موج های آرام به کناره صخره برخورد
می کرد برداشتم وشعری را زیر لب زمزمه کردم به انتهای شعر که رسیدم سنگ کوچکی را با شدت
به داخل آب پرت کردم وبا صدای بلند فریاد زدم:
.....آری من از رویاهای پراکنده ام در سرزمینی یاد می کنم
که انگار وطن من بود
ودلم برای تو نامهربان
نه مثل همیشه
که بیشترازهمیشه......تنگ می شود!
برچسب ها : رمان,رمان زیبا,رمان عاشقانه,رمان غمگین,منبع رمان,رمان طنز,رمان اجتماعی,
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط fereshte در تاریخ 1393/09/13 و 15:23 دقیقه ارسال شده است | |||
من این رمانو خیلی وقته پیش خوندم شاید 2.5 سال پیش
بعد از این رمان کلی رمانه دیگه خوندم اما خداییش هیچ کدوم به زیبایی این رمان نبود فوق العادس پاسخ : آره این رمان واقعا قشنگه
دست مهناز درد نکنه که این رمانو گذاشت تا منم بخونم |
این نظر توسط صادق در تاریخ 1393/05/17 و 12:27 دقیقه ارسال شده است | |||
دیشب تمومش کردم
یعنی شانس آوردم آخرش خوب تموم شد وگرنه تا دو سه هفته دپرس بودم خیلی جذاب و دلنشین بود خوندن رمان باعث میشه آدم به یه چشم دیگه به دنیا نگاه کنه باعث بالا رفتن اعتماد به نفس و همینطور باعث میشه که بتونیم آدمای دور و بر خودمون رو بشناسیم بی صبرانه منتظر رمان بعدیت هستم پاسخ : ممنون.آره ازنظرمنم رمان دیدآدم روبازترمیکنه....
ممنون لطف داری....رمان بعدیم 150صفحه مونده شایدتاهفته بعدبتونم بذارم این هفته سرم شلوغه |
این نظر توسط كيوان خورتاب براي خورتاب در تاریخ 1393/05/14 و 10:51 دقیقه ارسال شده است | |||
همه همه شو خوندم خيلي زيبا و دلنشين بود ومني كه اشكهايم به قول خودم خشك شده را از خشكي دراورد ودرون چشمم رو مرطوب كرد وقشنكي خاصي كه من دوست دارم داشت پايانش شيرين بود وخسته نباشيد مخصوص نثارتان مي كنم وارزومي كنم زندگي شما هم مثل پايان اين داستان شيرين شيرين باشد پاسخ : ممنووووووووووووون خییییییییییییییلی لطف دارین واقعا دارین شرمنده ام
می کنین.تشکرفراوان |
این نظر توسط كيوان خورتاب براي خورتاب در تاریخ 1393/05/13 و 14:02 دقیقه ارسال شده است | |||
خيلي زيباودلنشين و احساسي بود واقعاخسته نباشيد من همشو خوندم ان شاه الله در ايند رمان نويس خوبي ميشويد پاسخ : جدی تاآخرخوندین؟؟؟ممنون واقعا....لطف دارین.خوشحالم که خوشتون اومد |
این نظر توسط كيوان خورتاب براي خورتاب در تاریخ 1393/05/06 و 9:14 دقیقه ارسال شده است | |||
كم كم
داره حسوديم مي شه به اقا صادق براي اينكه دوستاني مثل شماداره خسته نباشيد ولي در كل بگم يواشكي صادق هم يكي از گلاي سر سبد خورتابه گفتم بدونيد ولي به روش نيارين ودر اخر فقط ميگم خسته نباشيد (زنده باد خورتاب زنده باد خورتابي ) پاسخ : ممنون لطف دارین شرمنده میکنین.
خخخخخخخخخخخ باشه به روش نمیارم |
این نظر توسط ava در تاریخ 1393/05/06 و 1:43 دقیقه ارسال شده است | |||
راستی آجی من خیلی عکس رو جلد این کتابو دوست دارم..نمی دونم چرا!خودمم دارم اینو!! پاسخ : شایدچون رنگ چشمهارنگ خاصیه.... |
این نظر توسط ava در تاریخ 1393/05/06 و 1:36 دقیقه ارسال شده است | |||
آجیییییییییییییی عالی شده.امیدوارم برای منم به همین اندازه عااالی دربیاد پاسخ : ممنوووووووووووون عزییییییییییییییییییزم شک نکن که بهترازپست من میشه...
|
این نظر توسط صادق در تاریخ 1393/05/05 و 16:35 دقیقه ارسال شده است | |||
دارم فکر میکنم چقدر زحمت کشیدی
انتظار نداشتم اینقدر خوب در بیاد پاسخ : لطف داری....حالااینقدجو نده که...اعتمادبه نفسم زیادی میره بالا
درسته زحمت داشت ولی الان که لینکش قرارگرفته واقعاخستگی ازتنم دررفته |
این نظر توسط صادق در تاریخ 1393/05/05 و 15:45 دقیقه ارسال شده است | |||
16 صفحشو خوندم
احساس میکنم باید خیلی جذاب باشه اما عادت دارم شب رمان بخونم چون حسش قشنگتره وقتی که خوندم نظرمو میگم بازم مرسی که زحمت کشیدی این همه خیلی خوب شده پاسخ : ممنون خوشحالم که خوب شده.
آره خوندن رمان شب حالش بیشتره به هرحال سپاااااااااااااااس |